ششتن

See also: شستن

Persian

Etymology 1

See the etymology of the corresponding lemma form.

Pronunciation

(Dari, formal) IPA^(key): [ʃʊʃ.t̪ʰǽn]
- (Kabuli) IPA^(key): [ʃʊʃ.t̪ʰǽn]
- (Hazaragi) IPA^(key): [ʃuʃ.t̪ʰǽn]

(Iran, formal) IPA^(key): [ʃoʃ.t̪ʰǽn]

(Tajik, formal) IPA^(key): [ʃuʃ.t̪ʰǽn]

Readings
Dari reading^?	šuštan
Iranian reading^?	šoštan
Tajik reading^?	šuštan

Verb

ششتن • (šoštan) (present stem شوی (šuy) or شو (šu)) (various regions)

dialectal form of (šostan, “to wash”)

Conjugation

Conjugation of (šuštán) (literary Dari Persian)

infinitive		ششتن (šuštán)
stem	present	شوی (šōy)
stem	past	ششت (šušt)
participle	present	شوینده (šōyindá)
participle	past	ششته (šuštá)
		singular			plural
		1^st person	2^nd person	3^rd person	1^st person	2^nd person	3^rd person
indicative	aorist	شویم (šōyam)	شویی (šōyī)	شوید (šōyad)	شوییم (šōyēm)	شویید (šōyēd)	شویند (šōyand)
	present (imperfect)	می‌شویم (mḗ-šōyam)	می‌شویی (mḗ-šōyī)	می‌شوید (mḗ-šōyad)	می‌شوییم (mḗ-šōyēm)	می‌شویید (mḗ-šōyēd)	می‌شویند (mḗ-šōyand)
	present progressive	در حال ششتن استم (dar hāl-i šuštan astam)	در حال ششتن استی (dar hāl-i šuštan astī)	در حال ششتن است (dar hāl-i šuštan ast)	در حال ششتن استیم (dar hāl-i šuštan astēm)	در حال ششتن استید (dar hāl-i šuštan astēd)	در حال ششتن استند (dar hāl-i šuštan astand)
	present perfect	ششته‌ام (šuštá-am)	ششته‌ای (šuštá-ī)	ششته‌است (šuštá ast)	ششته‌ایم (šuštá-ēn)	ششته‌اید (šuštá-ēd)	ششته‌اند (šuštá-and)
	past	ششتم (šuštam)	ششتی (šuštī)	ششت (šušt)	ششتیم (šuštēm)	ششتید (šuštēd)	ششتند (šuštand)
	past (imperfect)	می‌ششتم (mḗ-šuštam)	می‌ششتی (mḗ-šuštī)	می‌ششت (mḗ-šušt)	می‌ششتیم (mḗ-šuštēm)	می‌ششتید (mḗ-šuštēd)	می‌ششتند (mḗ-šuštand)
	past progressive	در حال ششتن بودم (dar hāl-i šuštan būdam)	در حال ششتن بودی (dar hāl-i šuštan būdī)	در حال ششتن بود (dar hāl-i šuštan būd)	در حال ششتن بودیم (dar hāl-i šuštan būdēm)	در حال ششتن بودید (dar hāl-i šuštan būdēd)	در حال ششتن بودند (dar hāl-i šuštan būdand)
	pluperfect	ششته بودم (šuštá bū́dam)	ششته بودی (šuštá bū́dī)	ششته بود (šuštá būd)	ششته بودیم (šuštá bū́dēm)	ششته بودید (šuštá bū́dēd)	ششته بودند (šuštá bū́dand)
	future	خواهم ششت (xāhám šušt)	خواهی ششت (xāhī́ šušt)	خواهد ششت (xāhád šušt)	خواهیم ششت (xāhḗm šušt)	خواهید ششت (xāhḗd šušt)	خواهند ششت (xāhánd šušt)
subjunctive	present	بشویم (bíšōyam)	بشویی (bíšōyī)	بشوید (bíšōyad)	بشوییم (bíšōyēm)	بشویید (bíšōyēd)	بشویند (bíšōyand)
subjunctive	past	ششته باشم (šuštá bā́šam)	ششته باشی (šuštá bā́šī)	ششته باشد (šuštá bā́šad)	ششته باشیم (šuštá bā́šēm)	ششته باشید (šuštá bā́šēd)	ششته باشند (šuštá bā́šand)
imperative			بشوی (bíšōy)			بشویید (bíšōyēd)

Conjugation of (šuštán) (colloquial Kabuli)

infinitive		ششتن (šuštán)
stem	present	شو (šō)
stem	past	ششت (šušt)
participle	present	شنده (šindá)
participle	past	ششته (šuštá)
		singular			plural
		1^st person	2^nd person	3^rd person	1^st person	2^nd person	3^rd person
indicative	aorist	شم (šum)	شی (šī)	شه (ša)	شیم (šēm)	شین (šēn)	شن (šan)
	present (imperfect)	می‌شم (mḗ-šum)	می‌شی (mḗ-šī)	می‌شه (mḗ-ša)	می‌شیم (mḗ-šēm)	می‌شین (mḗ-šēn)	می‌شن (mḗ-šan)
	present progressive	ده آل ششتن استم (da āl-i šuštan astum)	ده آل ششتن استی (da āl-i šuštan astī)	ده آل ششتن است (da āl-i šuštan ast)	ده آل ششتن استیم (da āl-i šuštan astēm)	ده آل ششتن استین (da āl-i šuštan astēn)	ده آل ششتن استن (da āl-i šuštan astan)
	present perfect	ششتم (šuštám)	ششتی (šuštī́)	ششتاست (šuštást)	ششتیم (šuštḗm)	ششتین (šuštḗn)	ششتن (šuštán)
	past	ششتم (šuštum)	ششتی (šuštī)	ششته (šušta)	ششتیم (šuštēm)	ششتین (šuštēn)	ششتن (šuštan)
	past (imperfect)	می‌ششتم (mḗ-šuštum)	می‌ششتی (mḗ-šuštī)	می‌ششته (mḗ-šušta)	می‌ششتیم (mḗ-šuštēm)	می‌ششتین (mḗ-šuštēn)	می‌ششتن (mḗ-šuštan)
	past progressive	ده آل ششتن بودم (da āl-i šuštan būdum)	ده آل ششتن بودی (da āl-i šuštan būdī)	ده آل ششتن بود (da āl-i šuštan būd)	ده آل ششتن بودیم (da āl-i šuštan būdēm)	ده آل ششتن بودین (da āl-i šuštan būdēn)	ده آل ششتن بودن (da āl-i šuštan būdan)
	pluperfect	ششته بودم (šuštá bū́dum)	ششته بودی (šuštá bū́dī)	ششته بوده (šuštá būda)	ششته بودیم (šuštá bū́dēm)	ششته بودین (šuštá bū́dēn)	ششته بودن (šuštá bū́dan)
	future	خوایم ششت (xāyyúm šušt)	خوایی ششت (xāyyī́ šušt)	خوایه ششت (xāyyá šušt)	خواییم ششت (xāyyḗm šušt)	خوایین ششت (xāyyḗn šušt)	خواین ششت (xāyyán šušt)
subjunctive	present	بشم (búšum)	بشی (búšī)	بشه (búša)	بشیم (búšēm)	بشین (búšēn)	بشن (búšan)
subjunctive	past	ششته باشم (šuštá bā́šam)	ششته باشی (šuštá bā́šī)	ششته باشه (šuštá bā́ša)	ششته باشیم (šuštá bā́šēm)	ششته باشین (šuštá bā́šēn)	ششته باشن (šuštá bā́šan)
imperative			بشو (búšō)			بشین (búšēn)

Literary Iranian Persian

^{The template Template:fa-conj-cons-oo-tan does not use the parameter(s): 5=شس
Please see Module:checkparams for help with this warning.}

Conjugation of ششتن


Note: Hover mouse over Arabic for Latin-alphabet transliterations.
Infinitive			شستن
Past Stem			شست
Present Stem			شو
Past Participle			شسته
Present Participle			شوینده
		Singular			Plural
		1^st Person	2^nd Person	3^rd Person	1^st Person	2^nd Person	3^rd Person
		من	تو	او / وی / آن	ما	شما	ایشان / آنان / آنها
Indicative Mood	Past	شستم	شستی	شست	شستیم	شستید	شستند
	Durative Past	می‌شستم	می‌شستی	می‌شست	می‌شستیم	می‌شستید	می‌شستند
	Perfect	شسته‌ام	شسته‌اﯼ	شسته‌است	شسته‌ایم	شسته‌اید	شسته‌اند
	Durative Perfect	می‌شسته‌ام	می‌شسته‌اﯼ	می‌شسته‌است	می‌شسته‌ایم	می‌شسته‌اید	می‌شسته‌اند
	Pluperfect	شسته بودم	شسته بودی	شسته بود	شسته بودیم	شسته بودید	شسته بودند
	Durative Pluperfect	می‌شسته بودم	می‌شسته بودی	می‌شسته بود	می‌شسته بودیم	می‌شسته بودید	می‌شسته بودند
	Future	خواهم شست	خواهی شست	خواهد شست	خواهیم شست	خواهید شست	خواهند شست
	Aorist	شویم	شویی	شوید	شوییم	شویید	شویند
	Present	می‌شویم	می‌شویی	می‌شوید	می‌شوییم	می‌شویید	می‌شویند
	Present Progressive	دارم می‌شویم	داری می‌شویی	دارد می‌شوید	داریم می‌شوییم	دارید می‌شویید	دارند می‌شویند
	Preterite Progressive	داشتم می‌شستم	داشتی می‌شستی	داشت می‌شست	داشتیم می‌شستیم	داشتید می‌شستید	داشتند می‌شستند

Subjunctive Mood	Present	بشویم	بشویی	بشوید	بشوییم	بشویید	بشویند
	Past	شسته باشم	شسته باشی	شسته باشد	شسته باشیم	شسته باشید	شسته باشند
	Durative Past	می‌شسته باشم	می‌شسته باشی	می‌شسته باشد	می‌شسته باشیم	می‌شسته باشید	می‌شسته باشند
	Pluperfect	شسته بوﺩه باشم	شسته بوﺩه باشی	شسته بوﺩه باشد	شسته بوﺩه باشیم	شسته بوﺩه باشید	شسته بوﺩه باشند
	Durative Pluperfect	می‌شسته بوﺩه باشم	می‌شسته بوﺩه باشی	می‌شسته بوﺩه باشد	می‌شسته بوﺩه باشیم	می‌شسته بوﺩه باشید	می‌شسته بوﺩه باشند

Imperative Mood	Affirmative		بشو		بشوییم	بشویید
Imperative Mood	Negative		نشو		نشوییم	نشویید

Optative Mood				شویاد

Colloquial Iranian Persian

Conjugation of ششتن


Note: Hover mouse over Arabic for Latin-alphabet transliterations.
Infinitive			شستن
Past Stem			شست
Present Stem			شور
Past Participle			شسته
Present Participle			شورنده
		Singular			Plural
		1^st Person	2^nd Person	3^rd Person	1^st Person	2^nd Person	3^rd Person
		من	تو	او / وی / آن	ما	شما	ایشان / آنان / آنها
Indicative Mood	Past	شستم	شستی	شست	شستیم	شستید	شستند
	Durative Past	می‌شستم	می‌شستی	می‌شست	می‌شستیم	می‌شستید	می‌شستند
	Perfect	شسته‌ام	شسته‌اﯼ	شسته‌است	شسته‌ایم	شسته‌اید	شسته‌اند
	Durative Perfect	می‌شسته‌ام	می‌شسته‌اﯼ	می‌شسته‌است	می‌شسته‌ایم	می‌شسته‌اید	می‌شسته‌اند
	Pluperfect	شسته بودم	شسته بودی	شسته بود	شسته بودیم	شسته بودید	شسته بودند
	Durative Pluperfect	می‌شسته بودم	می‌شسته بودی	می‌شسته بود	می‌شسته بودیم	می‌شسته بودید	می‌شسته بودند
	Future	خواهم شست	خواهی شست	خواهد شست	خواهیم شست	خواهید شست	خواهند شست
	Aorist	شورم	شوری	شورد	شوریم	شورید	شورند
	Present	می‌شورم	می‌شوری	می‌شورد	می‌شوریم	می‌شورید	می‌شورند
	Present Progressive	دارم می‌شورم	داری می‌شوری	دارد می‌شورد	داریم می‌شوریم	دارید می‌شورید	دارند می‌شورند
	Preterite Progressive	داشتم می‌شستم	داشتی می‌شستی	داشت می‌شست	داشتیم می‌شستیم	داشتید می‌شستید	داشتند می‌شستند

Subjunctive Mood	Present	بشورم	بشوری	بشورد	بشوریم	بشورید	بشورند
	Past	شسته باشم	شسته باشی	شسته باشد	شسته باشیم	شسته باشید	شسته باشند
	Durative Past	می‌شسته باشم	می‌شسته باشی	می‌شسته باشد	می‌شسته باشیم	می‌شسته باشید	می‌شسته باشند
	Pluperfect	شسته بوﺩه باشم	شسته بوﺩه باشی	شسته بوﺩه باشد	شسته بوﺩه باشیم	شسته بوﺩه باشید	شسته بوﺩه باشند
	Durative Pluperfect	می‌شسته بوﺩه باشم	می‌شسته بوﺩه باشی	می‌شسته بوﺩه باشد	می‌شسته بوﺩه باشیم	می‌شسته بوﺩه باشید	می‌شسته بوﺩه باشند

Imperative Mood	Affirmative		بشور		بشوریم	بشورید
Imperative Mood	Negative		نشور		نشوریم	نشورید

Optative Mood				شوراد

Etymology 2

See the etymology of the corresponding lemma form.

Pronunciation

(Dari, formal) IPA^(key): [ʃɪʃ.t̪ʰǽn]
- (Kabuli) IPA^(key): [ʃɪʃ.t̪ʰǽn]
- (Hazaragi) IPA^(key): [ʃiʃ.t̪ʰǽn]

(Tajik, formal) IPA^(key): [ʃiʃ.t̪ʰǽn]

Readings
Dari reading^?	šištan
Tajik reading^?	šištan

Verb

ششتن • (šištan) (present stem شین) (chiefly Dari, Tajik)

dialectal form of (“to sit”)

Conjugation

Conjugation of (šištán) (literary Dari Persian)

infinitive		ششتن (šištán)
stem	present	شین (šīn)
stem	past	ششت (šišt)
participle	present	شیننده (šīnindá)
participle	past	ششته (šištá)
		singular			plural
		1^st person	2^nd person	3^rd person	1^st person	2^nd person	3^rd person
indicative	aorist	شینم (šīnam)	شینی (šīnī)	شیند (šīnad)	شینیم (šīnēm)	شینید (šīnēd)	شینند (šīnand)
	present (imperfect)	می‌شینم (mḗ-šīnam)	می‌شینی (mḗ-šīnī)	می‌شیند (mḗ-šīnad)	می‌شینیم (mḗ-šīnēm)	می‌شینید (mḗ-šīnēd)	می‌شینند (mḗ-šīnand)
	present progressive	در حال ششتن استم (dar hāl-i šištan astam)	در حال ششتن استی (dar hāl-i šištan astī)	در حال ششتن است (dar hāl-i šištan ast)	در حال ششتن استیم (dar hāl-i šištan astēm)	در حال ششتن استید (dar hāl-i šištan astēd)	در حال ششتن استند (dar hāl-i šištan astand)
	present perfect	ششته‌ام (šištá-am)	ششته‌ای (šištá-ī)	ششته‌است (šištá ast)	ششته‌ایم (šištá-ēn)	ششته‌اید (šištá-ēd)	ششته‌اند (šištá-and)
	past	ششتم (šištam)	ششتی (šištī)	ششت (šišt)	ششتیم (šištēm)	ششتید (šištēd)	ششتند (šištand)
	past (imperfect)	می‌ششتم (mḗ-šištam)	می‌ششتی (mḗ-šištī)	می‌ششت (mḗ-šišt)	می‌ششتیم (mḗ-šištēm)	می‌ششتید (mḗ-šištēd)	می‌ششتند (mḗ-šištand)
	past progressive	در حال ششتن بودم (dar hāl-i šištan būdam)	در حال ششتن بودی (dar hāl-i šištan būdī)	در حال ششتن بود (dar hāl-i šištan būd)	در حال ششتن بودیم (dar hāl-i šištan būdēm)	در حال ششتن بودید (dar hāl-i šištan būdēd)	در حال ششتن بودند (dar hāl-i šištan būdand)
	pluperfect	ششته بودم (šištá bū́dam)	ششته بودی (šištá bū́dī)	ششته بود (šištá būd)	ششته بودیم (šištá bū́dēm)	ششته بودید (šištá bū́dēd)	ششته بودند (šištá bū́dand)
	future	خواهم ششت (xāhám šišt)	خواهی ششت (xāhī́ šišt)	خواهد ششت (xāhád šišt)	خواهیم ششت (xāhḗm šišt)	خواهید ششت (xāhḗd šišt)	خواهند ششت (xāhánd šišt)
subjunctive	present	بشینم (bíšīnam)	بشینی (bíšīnī)	بشیند (bíšīnad)	بشینیم (bíšīnēm)	بشینید (bíšīnēd)	بشینند (bíšīnand)
subjunctive	past	ششته باشم (šištá bā́šam)	ششته باشی (šištá bā́šī)	ششته باشد (šištá bā́šad)	ششته باشیم (šištá bā́šēm)	ششته باشید (šištá bā́šēd)	ششته باشند (šištá bā́šand)
imperative			بشین (bíšīn)			بشینید (bíšīnēd)

Conjugation of (šištán) (colloquial Kabuli)

infinitive		ششتن (šištán)
stem	present	شی (šī)
stem	past	ششت (šišt)
participle	present	شنده (šindá)
participle	past	ششته (šištá)
		singular			plural
		1^st person	2^nd person	3^rd person	1^st person	2^nd person	3^rd person
indicative	aorist	شم (šum)	شی (šī)	شه (ša)	شیم (šēm)	شین (šēn)	شن (šan)
	present (imperfect)	می‌شم (mḗ-šum)	می‌شی (mḗ-šī)	می‌شه (mḗ-ša)	می‌شیم (mḗ-šēm)	می‌شین (mḗ-šēn)	می‌شن (mḗ-šan)
	present progressive	ده آل ششتن استم (da āl-i šištan astum)	ده آل ششتن استی (da āl-i šištan astī)	ده آل ششتن است (da āl-i šištan ast)	ده آل ششتن استیم (da āl-i šištan astēm)	ده آل ششتن استین (da āl-i šištan astēn)	ده آل ششتن استن (da āl-i šištan astan)
	present perfect	ششتم (šištám)	ششتی (šištī́)	ششتاست (šištást)	ششتیم (šištḗm)	ششتین (šištḗn)	ششتن (šištán)
	past	ششتم (šištum)	ششتی (šištī)	ششته (šišta)	ششتیم (šištēm)	ششتین (šištēn)	ششتن (šištan)
	past (imperfect)	می‌ششتم (mḗ-šištum)	می‌ششتی (mḗ-šištī)	می‌ششته (mḗ-šišta)	می‌ششتیم (mḗ-šištēm)	می‌ششتین (mḗ-šištēn)	می‌ششتن (mḗ-šištan)
	past progressive	ده آل ششتن بودم (da āl-i šištan būdum)	ده آل ششتن بودی (da āl-i šištan būdī)	ده آل ششتن بود (da āl-i šištan būd)	ده آل ششتن بودیم (da āl-i šištan būdēm)	ده آل ششتن بودین (da āl-i šištan būdēn)	ده آل ششتن بودن (da āl-i šištan būdan)
	pluperfect	ششته بودم (šištá bū́dum)	ششته بودی (šištá bū́dī)	ششته بوده (šištá būda)	ششته بودیم (šištá bū́dēm)	ششته بودین (šištá bū́dēn)	ششته بودن (šištá bū́dan)
	future	خوایم ششت (xāyyúm šišt)	خوایی ششت (xāyyī́ šišt)	خوایه ششت (xāyyá šišt)	خواییم ششت (xāyyḗm šišt)	خوایین ششت (xāyyḗn šišt)	خواین ششت (xāyyán šišt)
subjunctive	present	بشم (búšum)	بشی (búšī)	بشه (búša)	بشیم (búšēm)	بشین (búšēn)	بشن (búšan)
subjunctive	past	ششته باشم (šištá bā́šam)	ششته باشی (šištá bā́šī)	ششته باشه (šištá bā́ša)	ششته باشیم (šištá bā́šēm)	ششته باشین (šištá bā́šēn)	ششته باشن (šištá bā́šan)
imperative			بشی (búšī)			بشین (búšēn)

Derived terms

شاندن (šāndan)
شیناندن (šīnāndan)